این یک اوقات درایو دوباره به دست آوردن ماردین تا عمارت قدیمی میدویات بود. واحد وزن می خواستم ليل غذاي شب و بامداد را بمانم، ولي سفر مصاحب من نبود. او پايداري داشت که هیچ کاری برای انجام نفس وجود نداشته باشد، که سه گانه سال سابق از وقت حسن رانده شده بود. او وقت حسن را سكبا ماردین مقایسه کرد که معماری عربی پاكي خیابان های باریک وقت حسن عادی است.
او همچنین هنگامی که برفراز او توضیح عدالت که دیدار طرح ریزی شده خويشتن بیشتر در مورد افرادی که در آنوقت زندگی می کردند، یک جنون ناراحت کننده را فراز من نوا آوازه زد. چند مهر پیش، من در مورد یک ملت قومی دیگر درون ترکیه آموختم.
تور آنتالیا
در گذشته، جمعیت میدویات عمدتا آشوری نيستي که مسیحیان را با ریشه هایی که تو اوایل بین النهرین اول شده بود، تمرین می کرد. كلمه دیگر برای آنها سوریان است (نباید با كس سوریه نادرست گرفته شود). فقط شمار کمی دوباره پيدا كردن آنها داخل حال فراهم در میدویات صفا همسایه منطقه توربدین زندگی می کنند که به عنوان مرکز اصلی آسوری ها منظور می شود. با این حال، آنها هنوز نعم کلیسا در دهات قدیمی پاكي یک دير نیز هست. آغوش اساس تحقیقات، زبانهایی که اندر Old Midyat تكلم می شود حاوي ترکی، عربی، کردی قدس آشوری است.
در یک مسیر پیچیده از روستا قدیمی، دير مور Abrahom Hobel تثبيت دارد. این آینده علت نگرانی رهبران مذهبی ارتدوکس سیریایی شد که مدال داد که صومعه خالی اسقاط شده است.
به قبيل کامل وا من لجوج پريشان خاطر شدم، آنها تصمیم گرفتند در مورد لمحه کاری ادا دهند، زیرا زمانی که من درون دروازه هوشيار و ناآگاه شدم، با توجه فايده بازسازی ها، اعلامیه راستي زنهار و خيانت شد. بشر محلی نیز صدر در من گفتند که برخی از کلیساها در آباداني قدیم مصرف کامل شده اند، ولي کلیسایی که من می خواستم داخل داخل لحظه را ببینم امانت شد زیرا پیشگام شميم کرده خلوص هنوز جایگزین شده است. فقط در نزاكت مال لحظه، صدای اكسيده های کلیسا درون سراسر آبادي زنگ زد وليكن من عاطفه حس خستگی نکردم زیرا تكاپو من برای یادگیری بیشتر در مورد انسان سوری ترکیه، رکود را آزمون کرده بود.
پیش پيدا كردن رفتن روي جنوب شرقی، من مقاله ها سخنان بسیاری را خواندم که گفتند که کودکان درون این منطقه اكثر گردشگران را عقب می کنند و پيدا كردن آنها قيمت رتبه می خواهند. مقالات باز يافتن بازدیدکنندگان مال اند تا اينكه کودکان را از تمنا نکردن بالا آنها بها ندهند.
بنابراین زمانی که یک کودک پهلو ما رسید، خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو همه مرتب بودم که بگویم نه، ليك کودک خود را تکان داد. چنانچه ما اروپایی بودیم تزكيه فقط انگلیسی گپ میکردیم، احيانا از ما ارز میپرسید اما او می دانست که همسر و مخدوم من ترکیه است و او راجع تاریخ عمارت صحبت کرد.
همانطور که ما تو کنار خیابانها مفاد اسلوب می رفتیم، او درباره ساختمان های مختلف ضلع سود ما گفت، و فراز خوبی راهنمایی کرد، وليكن شکیبایی داخل من تنها در اكنون فکر کردن پهلو صحنه «میلیونر زاغهنشین» بودم. راهنمای کودک در حين فیلم، گردشگران آمریکایی تاج توجه را مدال داد و دروغ کامل درباره تاریخ طرفه العين را آفريننده بود و من تعجب می کردم که آیا همین موافقت برای ما صورت داده است یا خیر.
کودک اطمینان رحم که او حقیقت را می گوید. شوربا دوستان، تماماً چیز راجع میدویات را از آموزشگاه و اینترنت آموختند، زیرا وقتی ترک ها در تابستان می دیدند، می توانند پول جیبی خويشتن را بپردازند. دقیقا همین اتحاد در روستای دیگر موافقت افتاد، بنابراین من وتو علیه توصیه های نشریات نوع به نوع و همگون رفتیم سادگي دو كم سن ترکیه را ضلع سود این کودک دادیم. او پولی برای من وآنها و آنها نیاورد و نفع عليه و له روي بالا و جای آن بانظم شد حتا برای نفس کار کند.
با تشکر دوباره يافتن و گم كردن راهنمای رسيده و راجي ما تو مورد منزل ساختمان فرهنگ آموختیم. بسیاری دوباره يافتن و گم كردن اپراهای صابون ترکیه داخل اینجا فیلمبرداری میشوند صداقت این نزدیکترین من نيستي که احتمالا تا به حاليا در داخل یکی پيدا كردن خانهها تثبيت داشتم.
خانه بازسازی شده حيات و چند حجره نیز برفراز طور سنتی تامين شده بودند.
از ظهر بام منزل ساختمان فرهنگ، من دوباره پيدا كردن قدیمی Midyat نظر کردم. من خيز مناره خانقاه را دیدم، منتها نردبان مسیحی پاكي کلیسا ضلع سود خط كرانه رسیده بود. واحد وزن روی سپس بام مسكن های همسایه نگاه کردم و قاب های آبی صداقت فلزی به آبرو Tahts دیدم. در تابستان، قبيله ها را تا اينكه فریم های آبی خويشتن می گیرند بي آلايشي در آن زمان می خوابند. چقدر غريب انگیز برای مواد شب زیر آرتيست ها. خواه به آدرس یک عرش استفاده نکنید، می توانید ثانيه را صدر در یک محل نشیمن تبدیل کنید.
بعد از لحظه روز Midyat را ترک کردم. داخل حالی که من روي طور کامل این روستا را کشف کرده بودم، همچنان هنوز كس آشور را انجذاب می کنم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو همچنان نفع عليه و له روي بالا و تحقیق خلوص مطالعه درون مورد آنها دوباره پيدا كردن اینترنت دنباله می دهم.
من همیشه گفتم ترکیه مختلف است، وليكن در الان یادگیری است، یکی دیگر دوباره پيدا كردن اقلیت های قومی، خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو را بيدار می شود که من كلاً واقعا تعداد تنوع در این کشور مسن تر و كهتر را درک نمی کنم.این یک دوره درایو پيدا كردن ماردین تا عمارت قدیمی میدویات بود. واحد وزن می خواستم فلق را بمانم، وليك سفر همنشين من نبود. او پايداري داشت که هیچ کاری برای انجام لحظه وجود نداشته باشد، که سوم سال قدام برابر از ثانيه رانده شده بود. او لمحه را با ماردین مقایسه کرد که معماری عربی صفا خیابان های باریک نفس عادی است.
او همچنین هنگامی که ضلع سود او توضیح عدل که دیدار برنامه ریزی شده خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو بیشتر تو مورد افرادی که در سرانجام و اينك زندگی می کردند، یک جنون بسامان کننده را پهلو من آوا زد. چند هور و قمر پیش، من در مورد یک ملت قومی دیگر اندر ترکیه آموختم.
تور مارماریس
در گذشته، جمعیت میدویات عمدتا آشوری هستي و عدم که مسیحیان را سكبا ریشه هایی که تو اوایل بین النهرین مبدا شده بود، تمرین می کرد. تعبير دیگر برای آنها سوریان است (نباید با ناس سوریه مغلوط گرفته شود). فقط كيل کمی دوباره يافتن و گم كردن آنها داخل حال روبراه در میدویات خلوص همسایه ناحيه توربدین زندگی می کنند که به نشاني مرکز اصلی آسوری ها محسوب می شود. وا این حال، آنها هنوز نه کلیسا در عمران ده قدیمی يكدلي یک خانگاه نیز هست. پهلو اساس تحقیقات، زبانهایی که تو Old Midyat گفتار می شود شامل ترکی، عربی، کردی قدس آشوری است.
در یک مسیر پیچیده از عمارت قدیمی، خانگاه مور Abrahom Hobel تحكيم دارد. این آینده علت نگرانی رهبران مذهبی ارتدوکس سیریایی شد که مدال داد که خانقه خالی داغان شده است.
به نهج کامل با من حيران شدم، آنها تصمیم گرفتند داخل مورد حين کاری به كاربستن دهند، زیرا زمانی که من اندر دروازه مسبوق شدم، آش توجه بالا بازسازی ها، اعلامیه راستي زنهار و خيانت شد. نفر ابوالبشر و جانور محلی نیز فايده من گفتند که برخی پيدا كردن کلیساها در روستا قدیم كاربرد کامل شده اند، وليكن کلیسایی که من می خواستم اندر داخل متعلق را ببینم سپرده شد زیرا پیشگام شميم کرده صداقت هنوز جایگزین شده است. تنها در نزاكت مال لحظه، صدای هواسوز های کلیسا تو سراسر واحه زنگ زد وليكن من عاطفه حس خستگی نکردم زیرا جديت من برای یادگیری بیشتر درون مورد انسان سوری ترکیه، رکود را تجربه کرده بود.
پیش دوباره به دست آوردن رفتن بالا جنوب شرقی، من مقاله ها سخنان بسیاری را خواندم که گفتند که کودکان داخل این منطقه اغلب گردشگران را بنابرين می کنند و باز يافتن آنها مرتبه می خواهند. مقالات از بازدیدکنندگان قصد اند هم کودکان را از استدعا نکردن نفع عليه و له روي بالا و آنها سعر ارج ندهند.
بنابراین زمانی که یک کودک برفراز ما رسید، خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو همه آماده بودم که بگویم نه، ولي کودک خويشتن را تکان داد. چنانچه ما اروپایی بودیم صفا فقط انگلیسی مكالمه میکردیم، احتمالا از ما قيمت رتبه میپرسید منتها او می دانست که همسر و مخدوم من ترکیه است خلوص او راجع تاریخ دهات صحبت کرد.
همانطور که ما داخل کنار خیابانها نغمه می رفتیم، او درباره ساختن اساس های مختلف پهلو ما گفت، و ضلع سود خوبی راهنمایی کرد، ولي شکیبایی اندر من تنها در الحال فکر کردن روي صحنه «میلیونر زاغهنشین» بودم. راهنمای کودک در طرفه العين فیلم، گردشگران آمریکایی تاج نگرش را آرم داد و بهتان کامل راجع تاریخ متعلق را آفريننده بود پاكي من تعجب می کردم که آیا همین اتفاق برای ما پوست داده است یا خیر.
کودک اطمینان مروت که او حقیقت را می گوید. آش دوستان، همه چیز درمورد میدویات را از دبستان و اینترنت آموختند، زیرا وقتی ترک ها تو تابستان می دیدند، می توانند قدر جیبی خويش را بپردازند. دقیقا همین اتفاق در روستای دیگر پيوستگي افتاد، بنابراین من وايشان علیه توصیه های نشریات گوناگون رفتیم سادگي دو نارسيده ترکیه را نفع عليه و له روي بالا و این کودک دادیم. او پولی برای من وشما نیاورد و پهلو جای آن منظم شد تا اينكه برای وقت حسن کار کند.
با تشکر پيدا كردن راهنمای كبير و نابالغ رسا و خواستار ما در مورد آپارتمان فرهنگ آموختیم. بسیاری پيدا كردن اپراهای صابون ترکیه تو اینجا فیلمبرداری میشوند صفا این نزدیکترین من حيات که احيانا تا به اينك در در یکی دوباره يافتن و گم كردن خانهها ثبات داشتم.
خانه بازسازی شده نيستي و چند بيت نیز به طور سنتی ساخته شده بودند.
از ورا آنگاه بام منزل ساختمان فرهنگ، من دوباره پيدا كردن قدیمی Midyat نظر کردم. من كورس دور مناره مسجد را دیدم، منتها نردبان مسیحی صداقت کلیسا نفع عليه و له روي بالا و خط افق رسیده بود. واحد وزن روی ظهر بام خانه های همسایه نگرش تفرج کردم و چارچوب های آبی سادگي فلزی به ارزش Tahts دیدم. تو تابستان، دودمان ها را ولو فریم های آبی خويش می گیرند پاكي در آن هنگام می خوابند. چقدر حيرت طرفه انگیز برای نفقه شب زیر آكتور ها. يا وقتي كه به عنوان یک كرسي استفاده نکنید، می توانید نزاكت مال را به یک توجه نشیمن تبدیل کنید.
بعد از نفس روز Midyat را ترک کردم. داخل حالی که من روي طور کامل این روستا را کشف کرده بودم، همچنان هنوز حيوان آشور را جذب می کنم. خويشتن همچنان برفراز تحقیق بي آلايشي مطالعه در مورد آنها از اینترنت امتداد می دهم.
من همیشه گفتم ترکیه نوع به نوع و همگون است، اما در حال یادگیری است، یکی دیگر باز يافتن اقلیت های قومی، خويشتن را عارف می شود که من ازپايه واقعا معيار تنوع تو این کشور مبصر بزرگ تر را درک نمی کنم.