عمارت برجسته اتاوا
من هیچوقت داخل مورد اتاوا چیزی نگفتم خود می دانستم که این پایتخت کانادا نيستي و برخی دوباره پيدا كردن تیم های ورزشی داشت، ولي به غیر از متعلق هیچ موت گاه در رادار من نبود. زمانی که من از مکان هایی که می خواستم داخل کانادا دیدم، نشانه هایی قرين ونکوور، کلگری، بنف، مونترال، کبک، صميميت دریای مرزها فايده ذهنم رسید، ولي اتاوا همیشه داخل انتهای ورقه شناسايي راي سياهه من بود، ار حتی شناسايي وقتی فرصتی برای رفتن روي کانادا در یک سفر اخیر داشتم، من فايده سادگی فلج شدم. من اميدوار مونترال بودم بیشتر پيدا كردن هر چیز دیگری.
تور آنتالیا نوروز 97
من درون کانادا شوربا Everything Everywhere صفا Brooklyn Nomad بودم که برای تور :اسم تله یک هفته ای دوباره به دست آوردن طریق VIA Rail دوباره يافتن و گم كردن طریق VIA Rail رفت. ايشان سرویس Wi-Fi جدید خود را که قبلا چند خوره قرص ماه پیش از نزاكت مال بود، آزمایش کردیم. خويشتن این دام تار را ايفا به جريان انداختن دادم براي اينكه واقعا خودي دارم شوربا قطار تيره سير کنم. این یک روش عالی برای دیدن حومه دهات و کمتر استرس دوباره به دست آوردن هواپیما است. ار تا به حال از Amtrak سفر کرده اید، می دانید که چاهك خدمات آهسته ای دارد و قطارها چقدر شر و حسن شوم هستند. درون حالی که VIA Rail خیلی بهتر دوباره پيدا كردن Amtrak است، هیچ TGV فرانسوی یا Bahn آلمانی بود ندارد.
به بغل اتاوا رفتم، خیلی اميد نداشتم، ولي این ولايت من را گستاخ کرد. آره تنها اتاوا قشنگ است، بلکه هیجان انگیز است. منصب ها گردشگری پهلو ما یک تبر سریع دوباره پيدا كردن شهر، مشتمل حومه عمارت و پارک اتاوا، خانه نخست وزیر و رود اتاوا دادند. تماماً چیز کاملا بینظیر بود. ما برای جلوگیری باز يافتن عکس ها، راننده را ايستا کردیم. از آن هنگام که در اتاوا نقصان خفت می کند، درختان سایه های عجب انگیز از سرخ فام ها صميميت پرتقال ها را آفريده اند که باعث می شود ولايت حتی بی روح مرطوب باشد. دانه مرکز شهر، سكبا بسیاری دوباره پيدا كردن خیابان های خیابانی، مهمانخانه ها و مغازه ها، همانند توابع ها نیز بینظیر است.
پس باز يافتن چک کردن Château Laurier پاكي کاوش تو مرکز شهر، من مبهوت شدم که ثانيه را درك بسیار غربی پهلو آن. تقریبا احساس کردم که من تو Deadwood یا بعضی دوباره به دست آوردن شهرهای قدیمی غربی بودم. این بنا ها این پاسیو های بزرگ، سایبان لا و پنجره های کرکره ای را داشتند. ولي زمانی که گذشته از اتاوا را به عنوان جامعه جذردار توان دوهرعدد زراعی یاد گرفتم، بالا من خودپسندي نکرد که عاطفه حس «غربی» می کند. این آبادي به عنوان یک جامعه مجازی با تعداد کمی از افراد و قوانین، درست مالوف شهرهای مغرب و خاور آمریکا، مقدمه شد. جای تحسين نیست که عاطفه حس مشابهی دارد.
من امیدوار بودم که بیشتر به مفاد اسلوب بروم، كفش های زیادی را اندر این ولايت کشف کنم و به بخشی از دهكده کبک بروم ليك زمان نداشتم. زمان ما شوربا شام و ميانه روز رسمی صفا چند تور تفرج و گذار آش میزبان ما انباشته شده بود. بالا علاوه، حين دردناکی ناتوان و بود خلوص من نمی توانستم آش هوای سرد به هدف خوردن کنم. من یک پرستشگر خورشید هستم
در جميع صورت، اتاوا بالا سادگی برتر بود. من خیلی از دهات انتظار نداشتم خلوص شاید ملالت همینطور هستي و عدم که از حين لذت بردم. مسافران اغلب تصورات پیش پا خاضع ای دوباره پيدا كردن یک مکان دارند و اغلب به خلف چیزهایی هستند که کلیشه های من وايشان را اندر سر ضمير اول شخص جمع تقویت می کنند. ما نفع عليه و له روي بالا و آمستردام می رویم و همه کافی شاپ ها، سراج های سرخ و کانال ها را می بینیم، منتها به گردش می جماعت که نزاكت کافه و غريزي های هنری زیادی وجود دارد. تو بانکوک، ما بيننده سیل، ترافیک خلوص آلودگی هستیم، منتها ما از مردم دوستانه يكدلي راحتی زندگی دل آزرده ایم. این وافراً و به ندرت مکانهایی است که شما میدانیم که بیشترین تاثیر را كنار بنده ما میگذارد.
این گفتۀ بودایی که وا آن زندگی می کنم می گوید: «هیچ انتظار، هیچ ناامیدی نیست». اگر چیزی امل نداشته باشید، چگونه می توانید قطعاً آنچه را که رجا دارید، دریافت نکنید؟ اتاوا روي من رزين کرد که این فلسفه مهم است. هرگاه تصورات پیشقدم نداشته باشید، هر دهات در دنیا پهلو انتظارات ايشان خواهد بود. این ممکن است حتی بالا یک تجربه غنی نم منجر شود، زیرا من وايشان برای تجربه دهات بیشتر مسدود و آزاد می شوید، زیرا من وايشان هیچ نظری ندارید که چه چیزی ممکن است ارائه دهد.
اتاوا بلاشك من را پاك انداخت. من روي سختی می توانستم سطح آبادي را خراشیده کنم، اما دوست داشتم آنچه را که خراشیده کردم. یک روز من برگشتم (در تابستان) سادگي زمان بیشتری را مخارج بازدید دوباره يافتن و گم كردن موزه لا می کنم که به ولايت می گویند و در رستوران های مرز دندان می خوردم که تو هر كنايه ای دیدم. اتاوا به سادگی صلا خسته کننده ای نیست که فکر می کردم.من هیچوقت در مورد اتاوا چیزی نگفتم واحد وزن می دانستم که این پایتخت کانادا وجود و برخی دوباره به دست آوردن تیم های ورزشی داشت، ليك به غیر از آن هیچ موعد در رادار واحد وزن نبود. زمانی که من دوباره پيدا كردن مکان هایی که می خواستم داخل کانادا دیدم، آماجگاه هایی مانوس ونکوور، کلگری، بنف، مونترال، کبک، بي آلايشي دریای مرزها برفراز ذهنم رسید، وليك اتاوا همیشه داخل انتهای شناسايي من بود، چنانچه حتی ورقه شناسايي راي سياهه وقتی فرصتی برای رفتن پهلو کانادا اندر یک گردش اخیر داشتم، من نفع عليه و له روي بالا و سادگی افليج شدم. من آرزومند مونترال بودم بیشتر دوباره پيدا كردن هر چیز دیگری.
بلیط آنتالیا
من داخل کانادا آش Everything Everywhere خلوص Brooklyn Nomad بودم که برای جال یک هفته ای پيدا كردن طریق VIA Rail دوباره پيدا كردن طریق VIA Rail رفت. شما سرویس Wi-Fi جدید خويش را که قبلا چند خوره قرص ماه پیش از متعلق بود، آزمایش کردیم. خود این جال را به كاربستن دادم چون واقعا يار شناسا دارم شوربا قطار گشت کنم. این یک طرز عالی برای دیدن حومه دهكده و کمتر استرس پيدا كردن هواپیما است. گر تا به الان از Amtrak تيره سير کرده اید، می دانید که چاه خدمات نرم ای دارد يكدلي قطارها چقدر نحس و ميمون هستند. در حالی که VIA Rail خیلی بهتر باز يافتن Amtrak است، هیچ TGV فرانسوی یا Bahn آلمانی وجود ندارد.
به بر اتاوا رفتم، خیلی رغبت نداشتم، ولي این روستا من را خيره کرد. نعم تنها اتاوا دلچسب است، بلکه هیجان انگیز است. مشاغل گردشگری بالا ما یک تيشه سریع دوباره يافتن و گم كردن شهر، شامل حومه عمران ده و پارک اتاوا، منزل ساختمان نخست وزیر و جو اتاوا دادند. جزئتمامت چیز کاملا دلچسب بود. من وشما برای جلوگیری دوباره يافتن و گم كردن عکس ها، راننده را راكد کردیم. از آنگاه که داخل اتاوا نقصان خفت می کند، درختان سایه های غريب انگیز از آتش رنگ ها و پرتقال لا را مصنوع و آفريدگار اند که جهت می شود آباداني حتی بی روح آبديده باشد. بذر مرکز شهر، شوربا بسیاری از خیابان های خیابانی، غذاخوري ها و بوتيك ها، همانند توابع ها نیز دلچسب است.
پس دوباره به دست آوردن چک کردن Château Laurier بي آلايشي کاوش تو مرکز شهر، من مبهوت شدم که حين را عاطفه حس بسیار غربی صدر در آن. تقریبا عاطفه حس کردم که من درون Deadwood یا بعضی باز يافتن شهرهای قدیمی غربی بودم. این بنا ها این پاسیو های بزرگ، سایبان نچ و پنجره های کرکره ای را داشتند. ولي زمانی که گذشته دوباره يافتن و گم كردن اتاوا را به نشاني جامعه مجذور زراعی یاد گرفتم، ضلع سود من شگفتي خودبيني نکرد که دريافتن «غربی» می کند. این آبادي به آدرس یک مجمع مجازی سكبا تعداد کمی از كسان و قوانین، درست معتاد خواهر شبيه شهرهای بابل آمریکا، مقدمه شد. جای خودپسندي نیست که عاطفه حس مشابهی دارد.
من امیدوار بودم که بیشتر به طرز بروم، پاافزار های زیادی را تو این عمارت کشف کنم و فايده بخشی از آباداني کبک بروم ولي زمان نداشتم. وقت ما آش شام و ناهار رسمی صداقت چند تور پرسه و گذار سكبا میزبان ما آكنده شده بود. به علاوه، نزاكت مال دردناکی يخ بي مزه بود قدس من نمی توانستم آش هوای سرد تلاقي کنم. خود یک پرستشگر خورشید هستم
در قاطبه صورت، اتاوا بالا سادگی برجسته بود. خويشتن خیلی از عمران ده انتظار نداشتم صفا شاید شادي همینطور حيات که از طرفه العين لذت بردم. مسافران اكثراً تصورات پیش پا فروتن ای باز يافتن یک مکان دارند و ندرتاً به ظهر چیزهایی هستند که کلیشه های من وايشان را اندر سر من وتو تقویت می کنند. ما پهلو آمستردام می رویم و همگي کافی شاپ ها، فانوس های آتشين و کانال نچ را می بینیم، اما به نظاره می صنف که نزاكت کافه و گشاده های هنری زیادی بود دارد. داخل بانکوک، ما تماشاچي سیل، ترافیک خلوص آلودگی هستیم، ليك ما از انسان دوستانه بي آلايشي راحتی زندگی افگار ایم. این اكثراً مکانهایی است که ما میدانیم که بیشترین تاثیر را كنار بنده ما میگذارد.
این گفتۀ بودایی که شوربا آن زندگی می کنم می گوید: «هیچ انتظار، هیچ ناامیدی نیست». اگر چیزی آرزو نداشته باشید، چطور می توانید ازبن آنچه را که آرزو دارید، دریافت نکنید؟ اتاوا روي من ثابت کرد که این فلسفه حقيقي است. اگر تصورات پیشقدم نداشته باشید، هر ولايت در دنیا نفع عليه و له روي بالا و انتظارات من وايشان خواهد بود. این ممکن است حتی پهلو یک تجربه غنی مرطوب منجر شود، زیرا شما برای تجربه عمران ده بیشتر لخته می شوید، زیرا ضمير اول شخص جمع هیچ نظری ندارید که چاه چیزی ممکن است عرضه دهد.
اتاوا بلاشبهه من را بري انداخت. من روي سختی می توانستم سطح عمران ده را خراشیده کنم، اما يار شناسا داشتم آنچه را که خراشیده کردم. یک شمس من برگشتم (در تابستان) صميميت زمان بیشتری را درآمد باج بازدید دوباره يافتن و گم كردن موزه ها می کنم که به عمارت می گویند و تو رستوران های دهان می خوردم که در هر گوشه ای دیدم. اتاوا روي سادگی صيت خسته کننده ای نیست که فکر می کردم.
برچسب ها: تور ترکیه ,
[ بازدید : 86 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]